پانيذپانيذ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

پرنسس کوچولوی من

شب يلدا (پايان اين دنيا)

1391/10/6 13:06
نویسنده : مامان
171 بازدید
اشتراک گذاری

смайликсмайликсмайликсмайликсмайлик

دختر نازنينم 

نمي دانم زماني که تو به سني مي رسي که معني و مفهوم بلندترين شب سال را درک مي کني آيا چيزي از سنن و آيين قديمي اين شب و جمع شدن دوستان و آشنايان در کنارهم باقي مي ماند؟

امسال شب يلدا هيجان و شور خاصي براي من داشت از طرفي اولين شب يلداي عمه الهام و عمو هادي بود و از طرفي ديگر برحسب پيشگويي کيمياگران آخرين شب دنيا محسوب مي شد

خلاصه شب يلدا ساعت 7 رفتيم خونه مامان مريم، تقريبا ساعت 9 بود که عمو هادي به همراه خانواده با ميوه، شيريني و آجيل تزيين شده اومدند اين يه رسم خاص که خانواده داماد در اولين شب يلداي مشترک با دست پر به خونه عروس مي آيند البته بعضي از شهرها اين رسم را دارندhttp://alham.persiangig.com/image/water%20melon/21.gif 

نمي دانم چرا اون شب تو اينقدر کسل بودي همش مي خواستي تو بغل باشي شايد غريبي مي کردي البته بعد از ظهر خيلي کم خوابيده بودي

تقريبا ساعت 12 شب رفتيم خونه آقا جان آخه ما هر سال خونه آقا جون جمع مي شديم امسال با وجود اينکه آقاجون فوت کرده بود خاله امين و دايي رضا همه را مثل سالهاي قبل اونجا جمع کردند ولي خوب مثل هر سال لطفي نداشت چون جاي آقاجون خيلي خالي بود شما هم تا رسيديم اونجا خوابت برد عزيز دل مامان

يلدا مبارک عشقم

http://alham.persiangig.com/image/water%20melon/32.gif

صبح جمعه که از خواب بيدار شديم هوا تاريک بود چنان باراني مي باريد انگار آخر زمان نزديک بود بابا احسان هم ديگه سرکار نرفت باهم خونه را حسابي تميز کرديم و جارو کشيديم

از شيرين کاريهات بگم گلم ياد گرفتي هر کسي که بهت محبت مي کنه بوس مي کني با فاصله هم بوس مي کني تا بهداشت را رعايت کني

وقتي بهت مي گم پانيذجان الو کن دستت را ميگذاري روي گوشت الو ميکني و يه سري کلماتي که من نمي فهمم هم بلغور ميکنيدوستت دارم

 

ديروز که عمه زهرا اومده بود خونه ماماني اول بار قايم مي شدي و الکي گريه مي کردي بعد از اينکه با عمه مامان آشنا شدي براش بوس مي فرستادي خودت را لوس مي کردي وقتي خودت را لوس ميکني مثل موش ميشيкролик

 کتاب خيلي دوست داري ولي نه براي اينکه برات بخونم بيشتر دوست داري ورق بزني و وقتي نميتوني اين کارو انجام بدي غر مي زني 

راستي الان با سه تا دندون غذا مي خوري پايين دو تا دندون داري و بالا يه دندون، دندون چهارم خيلي ناز داره انگار حالا حالاها نمي خواد بزنه بيرون

وقتي برات شعر بع بعي را ميخوانم جواب ميدي

مامان                                    پانيذ

بع بعي ميگه:                         بَ بَ

دنبه داري:                             نه نه

اگه نداري پس چرا ميگي:          بَ بَ

 

سپاس بخاطر وجود نازنينت12800000

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

فاطمه (مامان آیلین)
18 دی 91 11:11
سلام پرنسس کوچولو ببخشید که تاخیر می کنم ولی اومدم که تولدتو تبریک بگم عزیز دلم ایشالا صد وبیست سال عمر کنی به خوشی و سلامتی و سرافرازی
مامان دانیال
2 بهمن 91 21:35
سلام مامان جونی ماشالا به این دخمل ناز خدا حفظش کنه به ما هم سر بزنید