کدبانوی کوچولو
مهروي من سلام خيلي وقت که نتونستم به وبلاگت سر بزنم چون آخر شهريور هميشه سر ماماني شلوغ و ثبت نام دانشگاه کلا دو ماه طول ميکشه کلي اتفاق توي اين دو ماه افتاده و از همه مهمتر شما دختر گلم بزرگتر شدي و شيرين کاريهاتم هم مثل خودت بزرگانه تر شده
می خوام از اشتباهات لغویت بگم که خیلی باحال و بامزه است حالا دیگه وقتی میگم اسمت چیه میگی پانیس نینی مال کیه پانیس کفش کیه پانیس ... تقریبا اوایل شهریور اسمت را بر زبان آوردی
قو غاله قورباغه
ددیش گردش
هو هو شی شی هو هو چی چی
عدیدم عزیزم
غذای مورد علاقه ات عدس پلو طوری که حتی با آهنگ می خونی
عَدبُلو بُخو برو عدس پلو بخور و برو
عید فطر امسال به شمال رفتیم کلی توی ساحل بازی کردی ولی یه ترس کوچولویی از آب داشتی وقتی میبردیمت توی آب محکم به گردن بابا احسان می چسبیدی
این عکست نشان دهنده یک نفس عمیق بعد از چند ماه کار و تلاش خستگی ناپذیر
عکس های کنار ساحلت خیلی زیادند فقط دو تاشون روی وبلاگت میذارم ای کاش خودت عکس های مورد علاقه ات را انتخاب میکردی
اینجا هم یه ژست جدید
شهريور ماه جشن عروسي عموي گلريز و مژده و دختر همکار ماماني بود که شما دختر گلم خيلي رقصيدي
بعدشم تولد صفا بود که اونجا هم کلي با ديباجون بازي کردي
راستي موضوع اصلي وکدبانوگري دخترم را يادم رفت بگم هر وقت مامان داره جارو يا بخارشو ميکنه حتما بايد دسته جارو يابه قول خودت دائو را بگيري البته وسايلي را که جارو کردن مامان را مختل ميکنه را از سر راه برمي داري براي گردگيري هم يه دستمال مامان و يه دستمال هم دست شماست و با هم گردگيري ميکنيم
تو خوشگلي و ماهي فدات بشم الهي